به گزارش «راهبرد معاصر»؛ شورای انتقالی جنوب از ابتدای موجودیتش در سال 2017 به عنوان بازیگری در صحنه میدانی جنوب، در شکل گروه شبه نظامی جدایی طلب شهرت یافت، به طوری که تشکیل یک کشور جنوبی جدا از مختصات جغرافیایی یمن همواره غایت کنشگری های آنها در شرایط بحرانی یمن بوده و هست. با وجود این، راه های دستیابی به این هدف، صعب العبور است و به راحتی در دسترس قرار نگرفته و نمی گیرد.
واقعیت این است شورای انتقالی از همان ابتدای تشکیل و اعلام موجودیت به عنوان جریان یمنی وابسته به امارات، فعالیت هایش را آغاز کرد و با گذشت زمان نمایندگی آنها برای امارات تشدید و به وابسته تمام عیار در خدمت منافع و اهداف ابوظبی تبدیل شد. شورای انتقالی تلاش کرد برای دریافت پشتوانه های سیاسی به عنوان جریان یمنی با بازیگران فرامنطقه ای و منطقه ای وارد مذاکرات شود و معاملاتی نیز انجام دهد و برای آینده خود پشتوانه سازی کند که سفرهای دیپلماتیک در قالب ریاست شورای انتقالی و شورای رهبری به مسکو در سال های گذشته و برگزاری نشست هایی با و در برخی از کشورهای عربی منطقه ای نمونه و مصداق عینی این قبیل برنامه های شورای انتقالی بوده و هست.
بزرگترین سد و مانع بزرگ در مسیر رسیدن به جایگاه قدرت مطلق در جنوب برای شورای انتقالی، ریاض است که به عنوان ناظر، مجری و طراح تجاوز به یمن همواره با ابزارهای مستقیم و غیرمستقیم در اختیار خود سعی کرده است تا شورای انتقالی را از اهدافش دورتر کند و در هر مقطعی که برآوردهایش حاکی از آن باشد شورای انتقالی به هدفش نزدیک شده است، از ابزارهایی بازدارنده در این حوزه رونمایی کرده است.
به بیان روشن تر ریاض بهوسیله دولت مستعفی عبد ربه منصور هادی و جایگزینش، یعنی شورای رهبری یا ریاستی سعی کرده است قوه قهریه شورای انتقالی را کنترل و مدیریت کند که هر بار با پاسخ سخت و موفق شورای انتقالی متناسب با شرایط هر دوره مواجه شده است. نباید فراموش کرد ابتکارات سعودی در مسیر مذکور تنها تغییر در شکل و شیوه رهبری سیاسی در جنوب نیست، بلکه ازجمله ابتکارات شناخته شده سعودی ها توافق ریاض 1 و 2 و تلاش برای ایجاد نوعی همگرایی مصنوعی و فرمایشی در جنوب از احزاب و گروه های سیاسی مختلف زیر نظر سعودی و در رهگذر منافع آنها بوده است.
اهداف و منافعی که بر حسب ضرورت ها و نیازها به بخش های کوتاه و بلند مدت تبدیل شده اند که میان مدت بودن آنها نقش تعادل بخشی را برای ریاض با هدف کنترل شرایط، تقلیل جایگاه سیاسی – میدانی شورای انتقالی و فائق سازی جریانهای وابسته به خود بر امورات جاری در جنوب بوده است تا نهایت امر به منافع سعودی ختم شود.
طبق اخبار و گزارشهای منتشر شده از جنوب، شواهد حاکی از آن است شورای انتقالی بعد از چند هفته نبرد سنگین با اخوانی های شورای ریاستی در استان های جنوبی و در محورهای المهره، ابین و پیروزی به دست آمده برای آنها، به سمت ایده قدیمی و رؤیای همیشگی خود یعنی آماده سازی مقدمات جدایی تشکیل کشور جنوبی گام برداشته است. این خبر آنقدر مهم است که میتواند معادلات در جنوب و حتی تمام یمن را به نوعی تاثیر پذیرفته از خود کند.
این خبر قابلیت دارد تا روند مدیریت شرایط در جنوب را برای شورای فرمایشی ریاستی بیش از پیش سخت کند و جایگاه آن را تنها به سطح یک اسم تقلیل دهد. این یعنی شورای انتقالی درصدد است هژمونی خود را بر تمام جریانهای موجود در جنوب غالب کند، بقبولاند و بهعنوان فعال مایشاء جنوب همه چیز را به کنترل خود درآورد که شورای ریاستی نیز بخشی از آن خواهد بود.
علاوه بر این، دعوت از تمام گروه ها و شخصیت های جنوبی برای رسیدن به راه حل واحد در تجزیه یمن و تشکیل کشوری به نام جنوب العربی، مبین مسیر تازه ای است که شورای انتقالی برای تحقق رؤیای قدیمی اش در آن گام برمی دارد.
ماهیت برونی و درونی شورای انتقالی همان چیزی است که امروز مشاهده می کنیم. به بیان جامع تر اگر شورای انتقالی امروز متهورتر از گذشته شده، نتیجه راهبرد سکوت برای تقویت خود در دوران گذاری است که ذیل پروژه های سعودی برای جنوب سپری کرد. اگر نگاه به این اتفاق مبنامحور و محتوامحور باشد، می توان فهمید که ماهیت، هویت، مطالبات و اهداف شورای انتقالی بدون تغییر در فرآیند زمان همواره در تعارض سیاسی – برنامهای – راهبردی و حتی چشم اندازی با ریاض و وابستگان آنها در جنوب از دولت مستعفی هادی تا شورای ریاستی بوده است.
آنچه امروز از شورای انتقالی می بینیم پیامد پیوستی پل گونه میان گذشته و حال با نقطه اتصالی از هدف گذاری ها در قالب همکاری ها و هماهنگی ها با اهداف تعیینی و تجویزی از سوی ائتلاف سعودی با افق تقویت جایگاه ها و بلوغ عملیاتی و سیاسی در آینده است که در زمان فعلی به منصه ظهور رسیده و در شرایط فعلیت بخشی قرار دارد.